سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انصاف، اختلاف را می زُداید و الفتْ پدید می آورد. [امام علی علیه السلام]

*دریا*
نویسنده :  فاطمه(نازنین)دریایی

می خواستم شبیه کسی خوب تر شوم

 شاید اگر برای تو ایوب تر شوم

گفتی اگر ستاره شوم ماه می شوی

گفتی اگر علی بشوم چاه می شوی

ای ردپای عاشق این کوچه های تنگ

کی خانه ی عدالت تو می خورد کلنگ؟

این جمعه هم برای تو اسپند دود کرد

مادربزرگ ، نذر تو یاس کبود کرد

تک آرزوی کودکی من عبور توست

ذکر قنوت کوچه ی شب هم ظهور توست

عجل ، که غوره های دلم همچو شهد شد

این صبح شرمسار دعاهای عهد شد

عجل ، اجل که خط امانم نمی دهد

حتی برای توبه زمانم نمی دهد

عجل ، که یاس های جهان را شکسته اند

پهلوی لحظه های زمان را شکسته اند

انگار از دلم به دلت خط نمی دهد

با چاه درد دل ، به من عادت نمی دهد

می خواهمت که پای تو را بوسه ور کنم

این کوچه های غمزده را با تو تر کنم

اصلا تمام هفته برایت به انتظار...

آن جمعه های رفته برایت به انتظار...

می خواهمت که با تو کسی خوب تر شوم

نگذار پا به پای تو ایوب تر شوم...

 

دوشنبه 12/1/1387 ساعت 10:1 عصر

----------------------------------------------

تو حس بیوه زنان قبائل سحری

که می روی شب تن پوش آسمان بدری

و پرده های سیاهی که می روند کنار

خدا کند که تو از حال صبح بو نبری

خدا کند که نفهمی فروخت جنگل را

دلم شبانه ، به نرخ دو ضربه ی تبری !

چه می شود اگر آهسته تر سحر بشود

که من به خود بزنم تازه انگ بی خبری

گذشته ام ، تو نمی بینی ام میان زمان

مگر که عقربه ها را کمی عقب ببری...

و پشت ثانیه ها شهر نیست ، لازم نیست

تو از ترانه ی سهراب قایقی بخری

تمام ثانیه ها در پی نشان من اند

و متهم شده ام من به جرم خیره سری

بیا و آخر این شاهنامه را بنویس

به شیوه ای که نباشد در آن ، زمن اثری...

 

 سه‏شنبه 20/1/1387 ساعت 7:46 عصر

-----------------------------------------------

اسطوره ی قصه های مردم شده ام

شاید که درون خویشتن گم شده ام

من اخم میان ابروانت بودم

چندی است که بر لبت تبسم شده ام!

 

سه‏شنبه 27/1/1387 ساعت 6:48 عصر

-------------------------------------------

در آستانه ی تشریف فرمایی مقام معظم رهبری به استان فارس و شهر سبزم «کازرون»‌ ، این غزل رو به محبوب ایران تقدیم می کنم .

 

انگار آهنگ قناری جان گرفته

می دانم این صحرا تب باران گرفته

هی می پرد پلک پرستو های عاشق

شاید خبر از مقدم مهمان گرفته

دریای نوح امروز می بارد ، چه زیباست 

آرامشی بعد از شب طوفان گرفته

از عرش می آید کسی ، می آید از عرش

مردی که معنای دل ایران گرفته

شان نزول آیه های انقلاب است

 یعنی نشان از رتل القرآن گرفته

 امشب علی در آسمانم می درخشد

خورشید از روی شما سامان گرفته

دردآشنای مهربان خاطراتم

خون شهیدان در شما جریان گرفته 

آری ، خدا پشت و پناه دست هایت

وقتی مدد از یاری پنهان گرفته

از انعکاس چشم هایم می توان دید

قلبی ، که تنها با تو اطمینان گرفته

بابای خوب سرزمین کوچک من

مردی که لبخند از لب شیطان گرفته ...

ذکر قنوت درد دل های شبانه

می دانم از نام شما باران گرفته... 

 

دوشنبه 9/2/1387 ساعت 3:22 عصر


سه شنبه 88/1/4 ساعت 1:20 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
خداحافظ پارسی بلاگ...
بهانه!
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
یاد باد آن روزگاران یاد باد....
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
یاد باد آن روزگاران یاد باد...
کارمای نیک
این روز ها که پر شده از بی قراری ام...
فهرست
90168 :کل بازدیدها
4 :بازدید امروز
6 :بازدید دیروز
درباره خودم
*دریا*
فاطمه(نازنین)دریایی
اینجا فقط شاعرم...18 ساله...شبیه دریا، پر از موج...شبیه آینه، صادق...شبیه تو! مَجازی...
لوگوی خودم
*دریا*
لوگوی دوستان
لینک دوستان
عطیه پاک آیین
مرضیه فروزنده
حسین فروزنده
محمد برزگر
پگاه بهنامی
الهه ملک محمدی
هادی علی بابایی
خودم! دریا دل
علی مرادی
علی بحرانی
مهدی تقی نژاد
سید محمد رضا هاشمی زاده
حافظه ی آب
شاعر گمنام
پرستوی مهاجر
صبا
فاطمه ساجدی
سعید فروتن
لیلا سیاح پور
فرهنگسرای مردانی
زهرا سادات هاشمی
ستاره تنهایی
حمزه جمالی
استاد آل مجتبی
اشتراک
 
طراح قالب